مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
زبان چگـونـه گـشـایم به مـدح تو مـادر که بی وضو نتـوان خواند سورۀ کـوثـر زبـان وحـی، تو را پـارۀ تن خود خواند زبان ما چه بگوید به مـدحـتـان دیگـر؟ چـه شـاعـرانـه خـداونـد آفـریـده تـو را تو را به کوری چشمان آن «هو الأبتر» خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش هـزار مـرتـبـه دخـتـر اگر تویی دخـتـر چه عاشقانه، چه زیبـا، چه دلنشین وقتی تو را به دست خـدا مـیسـپـرد پیغـمـبر علیست دست خدا و علیست نفس نبی عـلـی قـیـام و قیامت، عـلی علی حـیـدر عـروسـی پـدر خـاک بـود و مــادر آب نـشـسـتـهانـد دو دریــا کـنـار یـکـدیـگـر شـکـوه عـاطـفـهات پیرهن به سائل داد چنان که هـمسر تو در رکـوع انگـشـتر همیشه فقر برای تو فخـر بوده و هست چنان که وصـلـۀ چـادر برای تو زیـور یـهــودیــان مـسـلــمـان نــدیــدهانـد آری از ایـن سـیـاهـی چـادر دلـیـل روشنتر حجاب، روی زمین طفـل بیپنـاهی بود تـو مــادرانـه گـرفـتـیش تـا ابـد در بَـر مـیـان کـوچـه که افـتـاد دشـمـنـت از پا در آن جـهــاد نـیـفـتـاد چـادرت از سـر کـنـون بـه تـیـرگـی ابـرهـا خـبـر برسد که زیـر سایه آن چـادر است این کشور به هوش باش و از این دست دوستی بگذر به هوش باش که از پشت میزند خنجر به این خـیـال که مرصـاد تیـغ آخر بود مـبـاد این که نـشـیـنـیـم گـوشـۀ سـنـگـر بـدا بـه من که اگـر ذوالـفـقـار بـرگـردد در آن رکـاب نـبـاشـم سـیـاهـی لـشـگـر بدا به حال من و خوش به حال آن که شدهست شهید امر به معـروف و نهی از منـکـر خدا گواه که چون فـاطـمـه نمیخـواهیم حکومتی که نباشد در آن عـلـی رهـبـر رسیده است قـصیده به بیت حسن خـتام امـیـد فــاطــمـه از راه مـیرســد آخــر |